سرود پاییز...

مدتیست که از خواب آشفته خبری نیست آرام در میان آغوش سپید خواب میخزم قبل از آن می اندیشم به یک روز سپری شده ی دیگر از عمری به ژرفای 19 سال شادی و غم  که اولی دیر می آمد و زود میرفت و دومی برعکس و هنوز حکایت ما همین است تنها تنوعی که حس میکنم آرامشی عجیب است  

 

که وجودم را در بر میگیرد  دل تنگ دوستانم هستم و با یادشان زنده  میدانم اگر این روزگار اجازه بدهد آنها نیز یادی از من در ذهنشان جرقه میزند همین که هر لحظه ام با یادشان لبخندی آرام بر لبانم نقش می بندد برای تمام وجودم تا آخر هر روز کافیست

در کنارشان شادی قلبم را جشن گرفته ام و نوازش نگاهشان و آغوش لبخندشان را تجربه کرده ام  و دل کوچکم برای همین لحظه های شیرین با هم بودن پر میکشد

زمان بی توجه به پیش می تازد گستاخی اش قابل تحسین است و شاید بجز این کاری بلد نیست کاش زمان نیز گاهی  به پشت سرش نیم نگاهی می انداخت ... 

 

از آن سوی افق میتوان به انتها رسیدن تابستان را تماشا کرد تابستانی  که نتوانست جور خستگی هایم را بکشد  حال به نظاره ی تمام شدنش و به انتظار میلاد پاییز طلایی رنگ نشسته ام 

متولد پاییز همیشه عاشق به زر نشستن درختان سبز جامه ی  بهاریست  و عاشق دست افشانی برگ های پاییزی زیر قدم هایش  

من متولد پاییزم

انتهای پاییز

آذر ... 

نورافشانی مهتاب وسکوتی که به دست باد میشکند سرمایی که تا مغز استخوان انسان نفوذ میکند

میتوان با گرمای یک لبخند واقعی  تمام وجود را به آتش کشید پاییز بی ریا زیر قدومت فرش زربفت می گستراند  

سرود پاییز از فاصله ای به وسعت 8 روز به گوش می رسد

.سحر.

صدایی که هرگز از گوش تاریخ نخواهد رفت...

سلام دوستان عزیزم این نوشته به مناسبت متولد شدن مایکل جکسون عزیزمه  درواقع من اسم خودشو بیشتر از القابی که بهش دادن دوست دارم  تاحالا بهش فکر کردین؟ مایکل جکسون

 واقعآ چه اسم قشنگی من عاشق این اسمم خود به خود هرجا این اسم رو میشنوم یاد جذابیت عجیب این انسان می افتم جالبه که مایکل از همه نظر جذاب و زیباست درونش احساسات و عواطفش چهرش صداش کارهاش رقصش همه و همه زیباست و آدمو به سمت خودش می کشونه نوشتن احساسم نسبت به مایکل خیلی برام سخته

بهترین لبخند ها تقدیم تو که صمیمانه لبخند هدیه میکنی و صمیمانه در آغوش میگیری و اشکهایم فرش قدمهایت ای کسی که اشک هایت را از دید کودکانی که به انتظار طلوع لبخندت به تو چشم میدوزند پشت شیشه های عینک مخفی میکنی میلاد تو آغاز جاودانگی صدایی است که تا ابد در گوش تاریخ زمزمه خواهد شد صدایی که تمام انسان ها را مجذوب خود کرد صدایی که آوای زمین را کنار گوشهایمان زمزمه کرد و تیمار کردن دنیایمان را یاداور شد

ای کسی که این سالها آغاز گر همه ی خوبی ها شدی به وجودت ایمان دارم به هر قدمی که به پیش میروی و به ذره ذره آنچه در وجودت میجوشد احترام میگذارم ای کسی که نامت بر لوح دلم سالها پیش حکاکی شد هرلحظه و هر زمان یادت در وجودت من جاریست آهنگ صدایت ستارگان را در آسمان شب به رقص می آورد هنوز هم با گره خوردن نگاهم  در نگاهت غرق در شادی وصف ناپذیری میشوم و قسم میخورم در تمام این سالها انسانی به صبر و حوصله و استقامت تو ندیده ام و از این که دلم محفل یاد تو شد به خود میبالم دوستت دارم ای کسی که دوستی های واقعی را نشانم دادی و از اینکه به خاطر وجود توبا دوستانی مثل امیر -  احسان و آیلین عزیزم  آشنا شدم بهترین و صمیمانه ترین آرزوها را برای وجود پاک و زلالت خواستارم و خداوند را به خاطر آفرینش چون تویی سپاس می گویم

29 آگوست یادآور لحظه های خوب زندگی من در کنار صدایی ست که هرگز از یاد وجودم نخواهد رفت   

میلادت مبارک ای کامل ترین انسانی که تا به حال بر زمین زیسته و ای کسی که هر لحظه ام با وجود تو معنای خواصی می گیرد

بهتون پیشنهاد میکنم نوشته ی زبای آیلین عزیزمو هم بخونید :

http://aylin-michael1flower.blogsky.com/

.سحر.