فرض کن این عکس تو توی آفریقاست...!
و تو با یه طناب به درخت وصل شدی و مثل لنگر کشتی تو هوا
معلق هستی...!
یه شمع هم به آرومی داره طناب رو می سوزونه...!
و یه شیر هم اون زیر واستاده تا تو بیفتی و شیره ناهارشو
بخوره...!
و تا زمانی که طناب سالم باشه تو هم زنده هستی ، کسی هم
نیست که بهت کمک کنه...!
تنها راه اینه که شیر رو متقاعد کنی که شمع رو خاموش کنه..!
چجوری تو این کار رو انجام می دی...؟!
سلام
اسم وبلاگتون من را یاد این شعر انداخت:
من کیم؟ لیلی و لیلی کیست؟ من
ما یکی روحیم اندر دو بدن
دوست دارم بیشتر آشنا بشیم
بدرود
ممنونم . حتمآ
سلام.
یکی این شمع رو فوت کنه
این که کی فوتش کنه مهمه !
حالا از کجا بیاریم همون یکی رو خیلی مهم تره
به شیر میگی HAPPY BIRTHDAY TO YOU
دمت گرم !
سلام. خوب همونی که این کار رو باهات کرده. :)
نمیشه ؟؟
اگه میخواست آزاد باشم که نمی بست منو !
خب تا من بیام به شیر حالی کنم شمع میسوزه که....!
شوخی کردم امیدوارم که سحر این استعاره از حالتی در واقعیت نباشه که انسان توش در زندگی واقعیش گیر کرده باشه چون این یک زجر دادن و نابود کردن چون راهی برای فهماندن به کسی که هرگز درکت نمیکنه وجود نداره.
این عکست مطمئنم عکسی نیست که بشه به سادگی از کنارش گذشت.موفق باشی سحر جان
آفرین شایان !
آفرین !
دقیقا همین بود!
جدا خودش بود!!؟؟ایول به خودم ولی امیدواذم هیچ کس تو این شرایط نباشه