منطق!

 

نمی دونم دقیقا چند مدت توی شک بودم واسه ی خیلی مسائلی که پیش اومد و باعث شد از چند طرف من درگیر شم البته با تنها کسی که درگیر شدم خودم بودم چون منطقم یه چیزی می گفت احساسم چیز دیگه. یکی از مسائل که ناگهانی پیش اومد و به کل از درون منو تخریب کرد و تا یه مدت ناامید و دپرس بودم، مساله مرگ مایکل عزیزم بود شاید یه عده درد منو از اشک ریختن و ناله هام حس کرده باشن شاید یه عده فکرم نکنن که من چقدر نابود شدم نمی گم آدم خیلی قویی هستم ولی به خاطر تحمل یه سری مسائل توی سنین خیلی پایین تحمل این درد تقریبا برام امکان پذیر بود سه روز توی شک بدی بودم و فقط اشک می ریختم الانم که دارم اینو می نویسم به خاطر یه سری مسائل که نا خواسته درگیرش شدم از درون با خومدم در گیرم .  

زیاد مهم نیست .  

 

 

تقریبآ ذهنم خالیه و نمی دونم دقیقآ چی می خوام بنویسم با اینکه دورم کلی آدم هست که هم من از بودن در کنار اون ها لذت می برم و هم اونها از بودن در کنار من خوشحالن بازم به شدت در تنهایی خودم غرق شدم حس خیلی بدیه . انسان موجود عجیب و پیچیده ایه . برخلاف اینکه من همیشه آدم شلوغ و شیطون و پر سر و صدایی بودم الان حتی توی جمع دوستای چند سالم که دلم برای دیدنشون همیشه ضعف میره هم ساکتم و بیشتر سعی می کنم بشنوم تا اینکه حرف بزنم دو ماهی میشه که تهرانم و دارم تنها زندگی میکنم البته نمیشه گفت تنها ولی خب اینکه همه ی کارامو خودم انجام می دم و از همه نظر متکی به خودم هستم اسمش رو گذاشتم تنها زندگی کردن. اینکه دو ماه تنهایی از پس خودم و کارام بر اومدم حس خیلی خوبی بهم میده. همیشه یه سری تجربه ها توی یه مراحلی از زندگی لازمه و این خیلی خوبه که ما بتونیم قدرت ریسک انجام یه کاراییو داشته باشیم .ریسک توی زندگی ما خوبه البته هر حرکتی که انجام میدیم و هر قدمی که بر میداریم باید منطقی باشه اصولآ افرادی که قدرت ریسک بالایی دارن در نود درصد موارد منطقی و اصولی جلو نمی رن و این باعث میشه سرخورده بشن و شکست های غیر قابل جبرانی رو متحمل شن . شکست مقدمه ای بر پیروزی بعدی هست ولی نه هر شکستی . بعضی وقتا ما چنان ضربه می خوریم و از درون فرو می پاشیم که مدت خیلی زیادی طول می کشه که خودمونو باز سازی کنیم و باز سازی خودمون شامل باز پس گرفتن افکار و احساسات و اعتماد به نفس از دست رفتمون میشه . یه راه پر فراز و نشیب رو داریم طی می کنیم که پر از چاله و چاه های متفاوته و نقطه های پست و بلندی برای صعود و سقوط ما توی این راه وجود داره بنابراین همیشه منطق و تفکر مثل فانوس توی دستمون باشه که کوره راه جلوی رومونو باهاش روشن کنیم. درسته احساسات همیشه گوشه ای از روحیات و وجود هر انسانی رو شامل میشه ولی هیچ وقت اجازه ندید احساسات شما بر منطق درونتون غلبه کنه . تصمیم های احساسی غالبآ برای ما خطرناکن سعی کنیم کمتر برای خودمون مشکل درست کنیم چون به هر حال آرامش از ما یه جاهایی سلب میشه حداقل عمدآ برای خودمون استرس درست نکنیم  

راستی من همچنان سر قولم هستم و توی وبلاگ می نویسم .ببخشید که دیر به روز کردم . 

 

.سحر.