تضاد ها ...!
گاهی وقتا آدما با کسانی زندگی میکنن که باهاشون هم جهت نیستن این دو راهی هایی که بین آدما وجود داره به صورت های مختلفی خودشونو نشون می دن و بحث و جدل های ما آدما با هم به خاطر همین اختلاف سلیقه ها و اختلاف نظر هاست . میخوام راحت بنویسم همونطوری که خودم حرف میزنم .تاحالا شده با یکی اصلآ حال نکنی؟! همونطور که تو با یه عده اینطوری هستی یه عده ی دیگه هم با تو اینطورین ! گاهی آدم مجبور میشه زن باباشو که میشه نامادریش تحمل کنه که این در دو حالت وجود داره یکی اینکه خدای نکرده مادر از پدر طلاق گرفته که در این صورت خود به خود تو خودت نسبت به کسی که جای مامان میاد جبهه می گیری حالت دوم هم خدای نکرده فوت مادره چون آدم حس میکنه داره بهش ترحم میشه ریخت نامادری رو نمیتونه تحمل کنه! تازه آدم جبهه هم میگیره که چرا بابا رفته زن گرفته ! یکی نیست بهت بگه بچه مگه بابات آدم نیست؟! مگه حق و حقوقی واسه خودش نداره ؟! یاد بگیریم از آدما توقع زیادی نداشته باشیم هیش کس تمام و کمال در اختیار ما نیست همونطور که ما خودمونو تمام و کمال در اختیار هیش احدی نمیزاریم.
بیشتر از پدر و مادر که اون همه زحمت میکشن وقتی از ما یه چند تا کار می خوان تا چند تا بیشتر شد فوری دادمون درمیاد که خسته شدم حال ندارم و این حرفا ؟!
بعضی وقتا شما با کسی کاری ندارین یا بهتر بگم نسبت به یه نفر حالت شما خنثی ست ولی اون طرف خیلی اذیت میکنه . توصیه من حقیر اینه که
- جواب بدی رو با خوبی بدین
- جواب داد رو با صدای آروم
- جواب فحشو با سکوت
- جواب حرف زور رو با لبخند(در صورتی که زورگو پدر و مادر و ناپدر و نامادری باشن ها )
در مرحله ی دوم اگه طرف خجالت نکشیدمحل ندین ( به پدر و مادرا بر نخوره هیش قصد جسارت ندارم !) اصلآ انگار نه انگار که اون شخص وجود خارجی داره هیش اهمیت ندین چشمای خوشگلتونو ببنیدن و گوشاتونم بگیرین اون موقست که نتیجه میده اگه اینم نتیجه نداد یه داد کوچیک و یه کم عصبانیت هم جواب میده اینم بگم که هیش فراموش نکنید که آدم وقتی عصبانی می شه که به نفعش باشه .
منی که نشستم دارم اینا رو می نویسم خودم کلی راجع به این جور چیزا تجربه دارم تازشم من همیشه زود از کوره در می رفتم و عصبانی می شدم و خونه رو روی سر همه خراب میکردم ولی حالا هیش اون آدم قبلی نیستم خلاصه حرف ننتونو که من باشم گوش کنید !!!
نتیجشو می بینین این نوشته رو قول داده بودم بنویسم اینجا برای کسانی که ازم پرسیدن با آدمایی که هیش نمیشه باهاشون کنار اومد چی کار کنیم. یه چیز دیگه جوانی و شادابی آدما از سن 13 سالگی شروع میشه و نهایتآ 30 سالگی تموم میشه این 17 سال رو درست و بجا زندگی کنید و ازش لذت ببرید ذهنتونو درگیر چیزای پوچ و بیخود نکنید تا بتونید راحت بخوابید و آرامش داشته باشید.این 17 سال جون میده واسه زندگی اگه میخواین از زندگیتون لذت ببرین همیشه خودتون باشید هیش سعی نکنید واسه ی هیش کس مخصوصآ خودتون نقش بازی نکنید . اینجا یه مثال توپ میارم واستون :
دو تا احمق میشناسم که با الگوهای متضاد و مزخرفی که واسه خودشون دارن و نقش بیخود و احمقانه ای که برای خودشونو اطرافیانشون دارن بازی میکنن خودشونو به لجن کشیدن و هرچی بیشتر توی این لجن دست و پا میزنن بیشتر غرق میشن و حتی او... هم به دادشان نمیرسد چه برسد به خودشااااان 
جالب اینجا که هیشکی از این دوتا ابله خوشش نمیاد آدمای اطرافشون یه چیز تو مایه های خودشونن این مثال بارزو زدم که بدونید نقش بازی کردن برای خودتونو بقیه خوب نیست خواستین بیشتر راجع به این دوتا بدونید بگید تا من آدرس بدم خودتون ببینید من خودمم و حال میکنم راحت و اینطوری حرف بزنم از هیش کس هم واهمه ای ندارم هرکس هم هرچی میخواد بگه مهم اینه که خودم چی هستم و چی میخوام همیشه دلم به این خوشه که خودم بودم و هستم و از کسی پیروی نکردم اون کاریو انجام دادم که درست بوده
امیدوارم همه شما دوستای خوبم از پس همه ی مشکلاتون بر بیاید و روز به روز قوی و قوی تر شید.
.سحر.
روز والنتاین را در وب من نگاه کن . بعد از دیدن نظر یادت نره
در این حد نیستم که بگم کی داره درس میره و اشتباه ممکنه خودشون با همون چیزایی که به نظرت خنده داره حال کنن
اما راحت نوشتن و رک بودنتو دوس داشتم
حتی خود منم پر از تضادم - دنیا تضاده دیدی مایکل خودمونو ؟ چون با همه فرق داره میگن بده باااا یارو خودش حال میکنه این مدلی باشه (مایکل ) منم حال میکنم باهاش
با تو و نوشتتم حال میکنم فقط چون هر چی خواستی گفتی و هیچ =/= هیش ! واهمه ای نداشتی
یه تضادمو بگم ؟ اگه شیرینی بخورم باهاش باید یه پفکم بخورم حالا ربطشم اینه که خود منم پر از تضادم
مایکلو دیدی ؟ قیافش خشن ولی دخترونس این بیل کالیتز صداش معرکس رفتاراشم مردونس ولی دختره این جور آدمارو ===> چگوارا ! دوستش میدارم (برگرفته از مستند انتخابات و نامزدای ریاست جمهوری ۴سال پیش !
کی گفته در این حد نیستی؟ اشتباه نکن هر آدمی منطق خودشو داره و نظر خودشو برای ادامه دادن بنابراین نه تنها در این حد هستی که نظر بدی بلکه ممکنه چیزی بگی که به درد بقیه بخوره .
این نوشته ای که من گذاشتم اینبار طبق تجربه ی شخصیم در مورد عصبانی شدن از دست آدمای اطرافم و اتفاقایی که افتاد برام و نتیجه اون اتفاقا بود یه دوست ازم خواست اینجا تجربه ی شخصیمو بنویسم منم بعد از دقیقآ دو ماه این نوشته رو گذاشتم چون قبلش نه وقتشو داشتم که بیام اینترنت و هم ذهنم خالی بود دو شب پیش اینو توی دفترم نوشتم و دیروز اینجا انتقالش دادم .
سلام.
از وبلاگ مهرورزی های بی دریغ دولت عدالت محور و ... در اصفهان هم بازدید نمایید
سحر جان خیلی جالب بود...مطمئنم که اون کسی که بهش قول دادی حتما خوشش میاد.....خیلی تجربیات جالبی بود....امیدوارم همیشه آپ بشین.....نکات ریز و قابل توجهی داشت....امیدوارم دوباره تجربیات نابت رو اینجا بذاری.....آیلین جان تو هم مطالبت رو بنویس....خیلی وقته ننوشتی...سحر جان خسته نباشید....بازم منتظره نوشته های بعدیت هستیم.....با آرزوی موفقیت برای سحر وآیلین عزیز...
مرسی شایان جان که سر می زنی و مرسی از این همه لطف و محبتت
سلام
خوشحالم که می بینم اینا رو نوشتی
درسته نباید خیلی سخت گرفت و از دیگران توقع داشت
اگر سعی کنیم با دیگران هم این جوری باشیم خیلی خوب می شه
سلام وبلاگ قشنگی داری پرمحتوا خوشحال میشم بهم سر بزنی درست اومدم دیگه دختر آریای اسمت سحر تو اتوبوس اسم وبلاگتون رو گرفتم می خواستم مطمین بشم خیییییییییییییلی خوشحال با شما آشنا شدم حتمی بهم اس ام اس بزن منتظرم یادت نره جای مارو هم شیراز خالی کنی وبلاگ ما هم سر بزن لینکت کردم فعلا راستی درمورد تمدن ایران خیلی سوال دارم منتظت هستم قبل از این که بری شیراز بای
سلام خوبی برام نظر گذاشتی حتمی اس ام اس بده بیام بخونم مواظب خودت باش دوست دارم بای فعلا منتظرتم
اشک هایم را روی نامه ای عاشقانه
با قطره چکان جعل می کردم
خاطرم آمد
شاید دلتنگ خنده هایم باشی
ببخش اگر این روزها
!!! عشق با گریستن اثبات می شود
سفری باید کرد تا سراپرده ی نور
تا شکست در سنگین غرور....
بی گمان همچ.ن خاک زیر و رو باید شد
سبزه گون باید رست لاله آسا خندید
نفس پاک بهاران را از شبنم صبح
چون شرابی نوشید
مثل یک کودک شاد
زیر باران چه خوش است
زندگی را دیدن!
با لبی پرخنده
از لب باغچه ی همسایه
پونه ها را چیدن!
چه صفایی دارد
خوردن لقمه ی نانی که در آن
گرمی دست کشاورزی پیر
زندگی کاشته است
چه امیدی جاریست
در تن نهر غزلخوانی خرد
که به سر منزل در یاها می اندیشد !
زندگی آسان است
باگرانجانی ها ما گرانش نکنیم.
شادی آن همه نیلوفر و ناز
گرمی آن همه لبخند امید
مژده ی آمدن روز بهار
بر تو ای یار عزیز
بر تو ای بخت سعید
بر تو ای گلبن امید....مبارک بادا
سلام هنوز نیومدی پیش ما ایمیل خودت برام بذار بهم حتمی سر بزن منتظرتم باشه فعلا بای منتظرتم
سلام خوبی ببین کتاب پیامبرانآریای رو پیدا نکردم ۳تا کتابخونه رفتم کامل برام اس ام اس کن برم بخرم ممنون میشم یاد ما رو یادت نره سر سفره هفت سین خالی کنی همون موقع برام اس ام اس بزن بای منتظرم یادت نره به امید دیادری دوباره بای
سلام چطوزی خوبی آپم رود بیا منتظرم
دوست من اسم کتاب پیامبر آریایی نوشته ی امید عطایی هست
سلام خوبی آپم بیا ممنون عید بر تمام آریای ها مبارک مخصوصا شما دوست عزیزم منتظرتم خیییییلی وقته
سلام
وبلاگ زیبایی دارین.خوشحالم به منم یه سری بزنین.
شاد و پیروز باشید.
سلام.سال نو مبارک.وب خوبی دارید. درباره ی این پست قبلی تون باید بگم که خیلی برام جالب بود.سالهاست نتوانستم روی کسی اسم استاد بگذارم.می دونید من دو یا سه استاد خیلی بزرگ داشتم.افسوس که با گذر زمان تصویرشان در ذهنم مخدوش شد !! امیدوارم استاد شما همواره برایتان بزرگ باقی بمانند ...
این رباعی را که از یک عارف قرن ششم هست به شما تقدیم می کنم:
ای نسخه ی نامه ی الهی که تویی//وی(یعنی: و ای)آینه ی جمال شاهی که تویی//بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست//از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی!
به وبم سر بزنید خوشحال می شوم.
سلام دوست عزیز مرسی که به ما سر زدی زمان چیز جالبیه خیلی چیز ها رو عوض میکنه آدمو دو دل میکنه برنامه های آدمو بهم میریزه اما یه چیزو نمی تونه در من عوض کنه اونم ارزش آدما توی دلمه که زمان نمی تونه کمش کنه
سلام ممنون تولد اشو زرتشت بزرگ مبارک من منتظرت هستم هنوز منو از انتظار در نیاوردی کارت داشتم درباره اون که گفتی اسکندر افسانه هست منتظرم یه صحبتی در این باره انجام بدیم موفق سر بلند باشی بهم سر بزن بای
با آرزوی موفقیت واسه سحر خانم گل یار کورش عزیزم اسکندر افسانه نیست اسکندر پادشاه سرزمینی بود که نصف ساتراپ های ایران هم نبود اما از بی لیاقتی داریوش سوم و نارضایتی مردم سو استفاده کرد وگرنه ایرانی که تا دل اروپا افرقا و تمام آسیا نفوذ کرده بود وایرانی که توانسته بود بخت النصر را شکست دهد هیچگاه از انسانی شکست نمی خورد که به دست یارانش کشته شد ایران هخامنشی اسیر توطئه شد وگرنه آریو برزن و یارانش آنقدر مقتدر بودند که از پا برهنگانی عریان از تمدن شکست نخورد